و اشک...

و خاطراتی مبهم از گذشته

و احساسی که ماند در کوچه های خیس سادگی ام

فرصت با تو بودن توهمی شیرین بود

خواب کودکانه ی من

و تو ماندی در خاطرم

بی آنکه تو را ..!!!

چه قدر سخت است که با آشنا ترینت بیگانه باشی...

بعد از این همه عبورِ کبود،

قول میدهم دیگر قدر خلوتهایم را بدانم...

من چشمهایـــم را بستم و تو قایــم شدی...
من هنـــوز روزها را می شــمارم...
و تـــو پیدا نمیشوی...
یا من بازی را بلــد نیستم...
یا تو جر زدی....

جر زدی نامرد

"من"
بعد از "تو"
به هیچ "او"یی
اجازه ی "ما" شدن
نداده ام
هنوز !!

   اجازه ؟ میشه ورقمو بدم ؟

    میدونم وقت امتحان تموم نشده ! ولی خسته شدم ....

هنوزم میای تو خوابم تو شبای پر ستاره

هنوزم میگم خدایا کاشکی برگرده دوباره

مي دونــــي بيشتــــر از همــــه ....
واســـــه چـــي دلـــــم تنـــــگ ميــــشه....?
واســـه وقتــــي کـــــه مـــي گفتــــي... :
دلــــم بـــــــرات يــــــه ذره شــــــده......

ولی ...

چی جوری الان دلت یه ذره نمیشه...؟

 خدايا!

یکی دلمو شکون

شب بيا با هم بريم سراغش

من نشونت ميدم

تو ببخشش...

پیداست هنوز شقایق نشدی
زندانی زندان دقایق نشدی
وقتی که مرا از دل خود می رانی
یعنی که تو هیچ وقت عاشق نشدی
زرد است که لبریز حقایق شده است
تلخ است که با درد موافق شده است
عاشق نشدی وگر نه می فهمیدی
پاییز بهاریست که عاشق شده است

رفتم خونه باباش دنبالش نیامدو بهم بد و بیراه گفت و گفت برو

با گل رفتم کلاس دنبالش که برگرده ولی بازم بهم بد و بیراه گفت و گفت برو

آخرین شب گفتم شاید بیاد

خونه رو براش مرتب کردم ، شام درست کردم ، میوه خریدم

ولی...

نیومد...نیومد...نیومد

تــــــو هــــــــم دیـــــگر نمی آیی .....

برای خودت زندگی کن،

کسی که ترا دوست داشته باشد، با تو میماند

برای داشتنت می جنگد....

اما اگر دوست نداشته باشد، به بهانه می میرود......

نمیــــــدانمـــ

تعبیـــــر نگاهتـــــــ

خداحافظـــــ یستـــ ــ ـ

یا انتــــــظار ؟!
 
از خواب پریدم

چشام پر اشک بود

بلند شدم و یه راست رفتم سمت کمد

تنها یادگاری از تو

عطرت بود که روی پیرهنم جا مونده بود

سر کشیدم بوی نبودنت رو

یـا دیـوار هـاے مـا مـوش نـدارنـد یـا مـوش هـا کـر شـده انـد ،
و نـمـے شـنـونـد صـدای نـالـه هـاے پـر از بـغـضـم را . .
مـوش هـم مـوش هـاے قـدیـم . .

زیر بارون کنار تو

قدم میزنم!!!

چتر برای چه؟!؟

خیال که خیس نمیشود...

خداوندا؛

دقیق یادم نیست آخرین بار؛

کی خود را پیدا کردم؛

اما خوب یادم هست؛

هر گاه که گم شدم؛

دستم در دست تو نبود ...

بے شـک
تــــو
دستــ ـ نــیــازمـ را
پس نمےزنے

در تـمـام لحـظـہ هـا
پـنـاهـم بـاش.

گاهی حجم دلتنگیهایم آنقدر زیاد میشود . . .

كه دنیا با تمام وسعتش برایم تنگ میشود . . . !

دلــــــــتـــنــگـــــــ ــــم . . . !

دلتنگ كسی كه گردش روزگارش به من كه رسید از حركت ایستاد . . . !

دلتنگ كسی كه دلتنگی هایم را ندید . . .

... دلتنگ خودم . . .

خودی كه مدتهاست گم كرده ام . . . !

بهش بگی دوسش داری پرو میشه میره!!!

رﺳﻢ دﯾﺮﯾﻨﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎ رو ﺧﻮب ادا ﮐﺮدی… ﻣﻨﻈﻮرم ﭼﯿﻪ؟ ﺑﯽ وﻓﺎﯾﯽ در ﻋﺸﻖ را ﻣﯿﮕﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ در ﺣﻖ ﻋﺎﺷﻘﺖ ادا ﮐﺮدی…
             ﺑﻬﺖ ﺑﺮ ﺧﻮرد!؟ ﺗﻮ ﺑﻪ اﯾﻦ ﺗﻨﻬﺎ ﮔﺬاﺷﺘﻨﻢ ﭼﯽ ﻣﯿﮕﯽ؟ ﻗﺴﻤﺖ و ﺗﻘﺪﯾﺮ ﻻﺑﺪ…
ول ﮐﻦ ﺗﻮ رو ﺧﺪا اﯾﻦ ﺣﺮﻓﺎ رو دﯾﮕﻪ ﺧﺮﯾﺪاری ﻧﺪارﻩ…
               ﯾﻪ …ﺣﺮف ﺗﺎزﻩ ﺗﺮ ﺑﮕﻮ… ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﻣﻦ ﺑﮕﻢ… ﭘﺲ ﺧﻮب ﮔﻮش ﮐﻦ آرﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ دﻟﻢ داﺷﺘﻢ ﺑﺮ آوردﻩ ﻧﺸﺪ…
               آرزوی رﺳﯿﺪن ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺮای ﻫﻤﯿﺸﻪ در دﻟﻢ ﺧﺎﻣﻮش ﺷﺪ…
ﻧﻤﯽدوﻧﻢ ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺣﻖ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻪ و ﺳﺮﻧﻮﺷﺘﻤﻮن ﺑﺎﯾﺪ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻮری رﻗﻢ ﻣﯽﺧﻮرد… ﺑﺎﯾﺪ …ﺑﮕﻢ ﻟﻌﻨﺖ ﺑﻪ اﯾﻦ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ…
ﭼﻪ زود ﯾﺎدت رﻓﺖ دوﺳﺘﯽﻣﻮن ﺧﺪاﯾﺶ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺣﺴﻮد ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺗﻮ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺑﺸﯽ…
 وﻟﯽ دﻟﻢ ﻣﯽﺧﻮاﺳﺖ ﻓﺮاﻣﻮﺷﻢ ﻧﮑﻨﯽ…

فریاد را همه میشنوند

اگر سکوتم را فهمیدی هنر کرده ای...

خاطراتو خط به خط یادم میارم

مثل بارون میشمو بازم میبارم

انگاری فایده نداره باید بمیرم

توی دنیای دیگه تورو ببینم

خوب به چشمهایش نگاه کنید ... از نزدیک!
دستانش را بگیرید!
آنقدر نزدیکش باشید که گرمای نفس هایش را حس کنید!
خوب عطرش را بو بکشید!
موقع بوسیدنش از ته دل ببوسیدش... از ته دل ببوییدش ... از ته دل لمسش کنید!
... از ته دل نگاهش کنید ... از ته دل صدایش کنید!
از تمام لحظات با هم بودن نهایت استفاده را بکنید!
روزی می رود ...
و حسرت همه ی اینهایی که گفتم در دلتان می ماند.

زخمی‌که بر دلم نشاندی خیال خوب شدن ندارد… دیشب باز خونابه‌هایش را بالا آوردم…! 

لعنتی… کاش به همراهش خاطراتت را بالا می‌آوردم…

آن وقت شاید خلاصی محض از آن من بود…!

با خودت چی فکردی که اینجوری تنهام گذاشتی و رفتی؟

یعنی الان خیلی بیشتر بهت خوش میگذره...

 یه زغال بر میدارم و دورت میکشم و مینویسم

اون بی معرفت دنیای منه !

 این روزها …

یا به تو می اندیشم

یا   به این می اندیشم

که چرا؟  به تو می اندیشم

تمامی مزرعه

کافر صدایش میزدند

گل آفتاب‌گردان کوچکی را که

عاشق باران شده بود!

عاشق شدم...

عاشق چیزی که هیچوقت تنهام نمیذاره و همیشه با منه

آره ...

عاشقتم تنهایی

روزهای سختی رو میگذرونم...
وقتی که نیستی همه چیز تنگ میشود

نفسم
دنیایم
دلم. . .

ممنونم از شب رویا
که بازم وقت دلتنگی به دادم میرسه....!
ممنون از غم كه همیشه و هر جا با منه وتنهام نمی ذاره...

گاهی وقتا مجبوری احمق باشی !

روی کاغذ مینویسم نام تورا...

و روی آن دست میکشم...!!!