ﻫﯽ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ...
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺩﺭﮎ. ﺧﻮﺩﺕ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺸﺪﯼ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﺗﺼﻮﯾﺮ
ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﺩﺭﺩ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﻣﺎ؟؟؟

بخوام از تو بگذرم ، من با یادت چه کنم
تو رو از یاد ببرم ، با خاطراتت چه کنم

حتی از یاد ببرم تو و خاطراتتو
بگو من با این دل خونه خرابم چه کنم

تو همونی که واسم ، یه روزی زندگی بودی
توی رویاهای من ، عشق همیشگی بودی

آره سهم من فقط از عاشقی یه حسرته
بی کسی عالمی داره ، واسه ما یه عادته

چه طور از یاد ببرم اون همه خاطراتمو
آخه با چه جراتی به دل بگم نمون ، برو

دل دیگه خسته شده ، به حرف من گوش نمی ده
چشم به راه تو می مونه ، همیشه غرق امیده
چشم به راه تو می مونه ، همیشه غرق امیده

بخوام از تو بگذرم ، من با یادت چه کنم
تو رو از یاد ببرم ، با خاطراتت چه کنم

حتی از یاد ببرم تو و خاطراتتو
بگو من با این دل خونه خرابم چه کنم

به سرم اگر شلیک کنند جای خون فکر تو میپاشد به دیوار!

چه اشتباه بزرگیست!
تلخ کردن زندگیمان
برای کسی که در دوری ما
شیرینترین لحظات زندگیش را سپری می کند

لاک غلط گیر را برمی دارم "تو" را از تمام خاطراتم باک می کنم...
"تو" غلط اضافی زندگیم بودی...

به دنبال ویلچری هستم برای روزگار! ظاهرا پایی برای راه آمدن با من ندارد!!!